اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۰۳/۱۸
  • تعداد بازدید: ۹۷۱

اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست

همسایه نیازمندی داشتیم که روزی از مادرم کاسه ای نخود خواست.

مادرم به او از منزل نخود داد، چون پدرم اختیار بخشش از منزل را به مادرم داده بود.

۱۰ روز گذشت، باز آن زن برای نخود به خانۀ ما آمد و مادرم کاسه ای نخود به او داد.

گفتم: مادر! این همسایۀ ما خیلی اهل اسراف است؛ یک کاسه نخود را ما دو ماه می خوریم ولی آن ها ۱٠ روزه اسراف و تمام می کنند.

مادرم گفت: پسرم! اشتباه فکر نکن، ما هر روز برنج می خوریم و آنان مثل ما برنج ندارند و هر روز آش می خورند.

ما از روی میلمان غذای باب میل خود می پزیم ولی آنان از روی آنچه در خانه دارند، غذا درست می کنند؛ پس برنامۀ غذایی ما از روی میل ماست و برنامۀ غذایی آنان از روی آنچه در خانه دارند.

درنتیجه ما اسراف می کنیم، نه آنان!

agent نویسنده: محسن یوسفی

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

ریشه انسان‌ها، فهم آن‌هاست
ریشه انسان‌ها، فهم آن‌هاست
یک سنگ به اندازه‌ای بالا می‌رود که نیرویی پشت آن باشد. با تمام شدنِ نیرو، سقوط...

نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
مردی در نیمه‌های شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به‌دست...

خلاصه دانش‌ها
خلاصه دانش‌ها
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم،...

ما احلی اسمكم
ما احلی اسمكم
 چقدر بردن نام شما شيرين است! احلی من العسل… ای امام رئوف، یا امام رضا!ـبه...

ارسال نظر برای «اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست»

برو بالا