مادری که در جوانی، پیر شد
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۰۶/۲۱
  • تعداد بازدید: ۹۴۲

مادری که در جوانی، پیر شد

دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت: به شرطی قبول می کنم که مادرت به عروسی نیاید!

جوان در کار خود ماند و نزد یکی از اساتید رفت و با خجالت گفت: در یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگی مان را تامین کند، در خانه های مردم لباس می شست.

حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است. به نظرتان چه کار کنم؟

استاد به او گفت: از تو خواسته ای دارم. به منزل برو و دست مادرت را بشوی، فردا به نزد من بیا تا به تو بگویم چه کار کنی.

جوان به منزل رفت و این کار را کرد. او باحوصله دستان مادرش را در حالی که اشک روی گونه هایش سرازیر شده بود، شست.

اولین بار بود که دستان مادرش را در حالی که از شدت شستن لباس های مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، می دید. طوری که وقتی آب را روی دستانش می ریخت از درد به لرز می افتاد.

پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را به من نشان دادید! من مادرم را به امروزم نمی فروشم، چون او زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!

agent نویسنده: محسن یوسفی

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

دعای هفتم صحیفه سجادیه (متن و صوت)
دعای هفتم صحیفه سجادیه (متن و صوت)
با توجه به سفارش مقام معظم رهبری در رابطه با خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه...

هرچه داریم امانت‌های خدا هستند
هرچه داریم امانت‌های خدا هستند
چوپانی که بسیار مؤمن بود، در روستای دوری زندگی می‌کرد. روزی تنها پسر نوجوانِ خویش...

عمری را که همچون دقایق می‌گذرد غنیمت شمار
عمری را که همچون دقایق می‌گذرد غنیمت شمار
پدر پیری در حال احتضار و در بستر بیماری فرزندش را نصیحتی کرد. پدر گفت: پسرم!...

نکات تکان دهنده آیه 11 سوره جمعه
نکات تکان دهنده آیه 11 سوره جمعه
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ...

ارسال نظر برای «مادری که در جوانی، پیر شد»

برو بالا